برای این که بتوانیم خوب بنویسیم و یک نویسندهی حرفهای شویم.
بتوانیم کسبوکارمان را با مطالب و محتواهایی که مینویسیم، جذاب کنیم.
باید رازهای مهمی را که امروز به شما میخواهم بگویم حتما به خاطر بسپارید. رازهای مهمی که میتواند شما را نویسنده کند.
داستان من
قبل از این که بخواهم رازهایم را با شما در میان بگذارم. میخواهم کمی درمورد خودم برایتان صحبت کنم.
من از وقتی در خاطرم هست، عشق نوشتن داشتم. هر وقت مسابقه مقالهنویسی، خاطرهنویسی، داستاننویسی، سفرنامهنویسی و هر چیزی که مربوط به نوشتن بود، برگزار میشد. من نفر اولی بودم که در آن مسابقه شرکت میکردم.
خب در بیشتر آنها هم مقامی کسب میکردم.
همین الان هم که کسب و کار تازهای راه انداختهام.
در خانه بیشترین چیزی که دور و بر من را پر کرده دفتر، سررسید و خودکار است.
مدلهای مختلفی از نوشتن را امتحان کردم. یک دوره روزنامهنگاری خواندم.
بعد که مدرکش را گرفتم.
شروع کردم به نوشتن مقاله برای روزنامهها.
به داستاننویسی هم خیلی علاقه داشتم و دارم. همیشه در ذهنم داستانهای مختلف را پرورش میدهم. با خودم میگویم: وای چه ایدهی خوبی. این یکی را حتما مینویسم.
حتی طرح نوشتن رمان را هم بارها به سرم زده. چند رمان نصفه و نیمه دارم که معلوم نیست کی فرصت میکنم تمامشان کنم. از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان.
یک دورهی فیلمنامهنویسی هم گذراندهام و چند فیلمنامه نصفه و نیمه هم دارم.
شعر هم زیاد گفتهام. یک دوره حس کردم که چقدر طبع شاعری دارم و حیفه این استعداد هدر برود. از آنجا که هرچیزی را اراده کنم زود یاد میگیرم.
رفتم و کلی کتاب آموزشی در مورد شعر و شاعری و قافیه و عروض خریدم و شروع کردم به شعر گفتن.
البته در این حوزه کتاب هم چاپ کردم. البته هنوز دو مجموعه شعر چاپ نشده هم دارم. داستان کوتاه هم زیاد نوشتهام.
و خب دو جلد هم کتاب داستان کوتاه چاپ شده دارم.
از آن جا که به تحقیق و پژوهش هم خیلی علاقه داشتم. یک دوره تمام هم و غمم را گذاشتم روی کارهای تحقیقی و نوشتن کارهای پژوهشی. در این حوزه هم چند کتاب چاپ کردم.
خلاصه سرتان را درد نیاورم.
تقریبا به هر مدلی از نوشتن یک ناخنک زدم.
درست مثل وقتی که روبه روی یک میز بزرگ از غذاهای رنگارنگ ایستادهای.
دلت میخواهد از هر غذایی تست کنی و مزه همهشان را هم دوست داری.
قصه من هم همین بود و البته همچنان هست.
اما میخواهم بعد از گفتن داستان خودم رازهایی را که قولش را داده بودم به شما بگویم.
رازهایی که به شما کمک میکند در هر کسب و کار و حرفهای که حضور دارید.
بتوانید از طریق نوشتن، خودتان را چند گام از رقبایتان جلوتر ببرید.
فقط بنویسید
چیزی که من را همین الان هم راضی و خوشحال نگه داشته این است که کلا آدم وسواسی نیستم. شما هم همینطور باشید.
مهم نیست در چه فرمتی، در چه سبکی و با چه موضوعی.
سعی کنید فقط بنویسید. این راز خیلی مهم است.
هر روز بنویسید
وقتی به کلاسهای ورزشی میروید یا تصمیم میگیرید که یک رژیم سفت و سخت بگیرید. مربی به شما میگوید. باید تمرینات را منظم انجام دهی.
یعنی یک روز هم بهانه نیاوری و هر طور شده طبق برنامه پیش بروی.
وقتی بین کاری فاصله میاندازی اهمیت انجام آن کار به ترتیب در ذهنت کمرنگ میشود.
ذهن بازیگوش به خودش میگوید پس معلوم است برایش مهم نیست. بعد روز بعد و روز بعد و روز بعد… .
همینطور که میگذرد دلسرد میشوید و انجام آن کار آنقدر برایتان سخت میشود که حد و نهایت ندارد.
کمی به خودتان سخت بگیرید.
کم کم که دستتان راه بیفتد خودتان از این که نتوانید بنویسید ناراحت میشوید.
هر چند کوتاه و کم. اما هر طور شده فقط بنویسید.
مطالعه کنید
یکی از کارهایی که من انجام میدهم این است. شروع میکنم به مطالعه و درحین خواندن کتاب هر ایده و نکته و پیشنهادی که به ذهنم میرسد یادداشت میکنم.
به خودم میگویم: آفرین این نکته را میتوانی بنویسی. به به چه ایده خوبی.
باور کنید وقت گذاشتن برای مطالعه به معنی گذراندن اوقات فراغت نیست. من نمیدانم این چه حرفی است که وقتی از کسی میپرسند اوقات فراغتت را چه کار میکنی؟ میگوید مطالعه میکنم.
مطالعه خودش یک شغل است. یک هنر است. یک کار اجرایی است. حتی اگر رمان و داستان باشد.
شبکههای اجتماعی را جدی بگیرید
فرض کنید من بهترین تابلوی دنیا را نقاشی کردهام. یا بهترین غذای دنیا را درست کردهام. اما کسی نیست که آن تابلو زیبا را ببیند یا غذای خوشمزه من را بچشد. چه احساسی به من دست میدهد؟
ارتباطات جمعی را جدی بگیریم. مخصوصا در این عصری که به راحتی میتوانیم خودمان را در معرض نقد و بررسی و تایید قرار دهیم. هر چیزی که مینویسید شاید ارزش نشر نداشته باشد.
اما میتوانید تمرین کنید که برای صفحه شخصی خود نوشتههایی متناسب با شخصیت و روحیهتان بنویسید. و دیگران را هم در احساس خود سهیم کنید.
در این مقاله میخواهم یک کتاب خوب به شما معرفی کنم که میتواند خلاقیت شما را در نوشتن بیشتر کند.
جولیا کامرون نوشتن را شفابخش میداند و با زبانی زنده و گویا از تجارب شخصیاش برای ما میگوید. چیزی که خواندن این کتاب را لذتبخشتر میکند. – پابلیشرزویکلی
او در کتاب”حق نوشتن” نشان میدهد که چطور نوشتن را بخش طبیعی و ناگسستنی زندگیتان بکنید. دستورالعملها و مثالهای او شامل جزییات روند نوشتن خودش ضمن خلق کتابهای عالی و پرفروش است.
ابزارهای او باعث میشود تا نوشتن هم بازیگوشانه و عملی و هم تجربهای عمیق و معنوی باشد. “حق نوشتن” کتاب خوبی برای همهی کسانی است که میخواهند در نوشتنشان خلاقتر باشند.
با توجه به پژوهشهای روانشناختی، هدف در زندگی میتواند به افزایش طول عمر و حال خوش افراد کمک کند؛ ولی اگر این اهداف، SMART نباشند، ممکن است افراد را به
یک کارآفرین برای رسیدن به موفقیت باید چه رازها و نکاتی را بداند؟ آیا رازهایی هست که مطمئن باشیم با رعایت آنها به اهدافمان میرسیم؟» در این مقاله تصمیم دارم